یک امروز!

ساخت وبلاگ
روزای سختیه. قلبم ناآرومه هرچند که من پاتریکمو دارم و کنار همیم و حالا که جفتمون تو یه موقعیت ایستادیم و پایان یه راه و شورع یه راهیم همه چیز برام واضحتر و قشنگتره ولی بازم منتظر اون تغییز اساسی هستم.

راستش واقعا حال هیچ کاری رو ندارم و دلم یه اتفاق جدید میخواد. اما ولضحه که به زودی اتفاقات خوبی میوفته.

کم کم همه چیز اون پیشرفتی که لازمه رو میکنه و اوضاع بهتر میشه.

روزای سخت فقط واسه من نیست و تمام خانواده تو سختی وناراحتین.

من به چشم اعتقاد دارم و همش فکر میکنم واقعا چشم خوردیم. حتی روابط خوبمونم چشم زدن.

وقتی دل مادر خونه پر از غمه، قطعا کل خونه بوی غم میگیره.

و الان خونه بوی غم میده...

کلی کار دارم. کلی برنامه اما پای رفتم و حال انجام دادن ندارم. 

باید چیکار کنم که حالم بهتر بشه؟ واقعا دارم سعی میکنم. واقعاااا دارم تلاش میکنم. 

باید یه تغییری ایجاد بشه.

و مسابقه ای که در پیش دارم چی؟ مگه من خیلی اون جایزه رو نمیخوام؟ پس چرا هیچ حرکتی نمیکنم؟؟؟؟

فقط فردا رو وقت دارم و حوصله؟ هیچی! سه شنبه؟ امیدوارم قشنگ بگذره.

حتی نمیدونم دقیقا چی میخوام بگم و فقط همینطوری کلماتو الکی میچینم کنار همدیگه و چیزایی رو میگم که حرف اصلیم نیستن!

چرا؟ شاید چون اون حرف اصلی رو دوست ندارم. یا شاید چون خودمم نمیدونم چرا و شایدم چون اصلا حرف اصلی وجود نداره!!!!

پنجشنبه ی آروم من...
ما را در سایت پنجشنبه ی آروم من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderful-fairy بازدید : 104 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 4:30