راستش واقعا حال هیچ کاری رو ندارم و دلم یه اتفاق جدید میخواد. اما ولضحه که به زودی اتفاقات خوبی میوفته.
کم کم همه چیز اون پیشرفتی که لازمه رو میکنه و اوضاع بهتر میشه.
روزای سخت فقط واسه من نیست و تمام خانواده تو سختی وناراحتین.
من به چشم اعتقاد دارم و همش فکر میکنم واقعا چشم خوردیم. حتی روابط خوبمونم چشم زدن.
وقتی دل مادر خونه پر از غمه، قطعا کل خونه بوی غم میگیره.
و الان خونه بوی غم میده...
کلی کار دارم. کلی برنامه اما پای رفتم و حال انجام دادن ندارم.
باید چیکار کنم که حالم بهتر بشه؟ واقعا دارم سعی میکنم. واقعاااا دارم تلاش میکنم.
باید یه تغییری ایجاد بشه.
و مسابقه ای که در پیش دارم چی؟ مگه من خیلی اون جایزه رو نمیخوام؟ پس چرا هیچ حرکتی نمیکنم؟؟؟؟
فقط فردا رو وقت دارم و حوصله؟ هیچی! سه شنبه؟ امیدوارم قشنگ بگذره.
حتی نمیدونم دقیقا چی میخوام بگم و فقط همینطوری کلماتو الکی میچینم کنار همدیگه و چیزایی رو میگم که حرف اصلیم نیستن!
چرا؟ شاید چون اون حرف اصلی رو دوست ندارم. یا شاید چون خودمم نمیدونم چرا و شایدم چون اصلا حرف اصلی وجود نداره!!!!
پنجشنبه ی آروم من...برچسب : نویسنده : wonderful-fairy بازدید : 104